مجموعه‌ی رباعی‌های داوود ملك‌زاده

ساخت وبلاگ
 

بعد از كلي تعلل و تامل، و مشورت با دوستان دور و نزديك به اين نتيجه رسيديم كه مجموعه‌ي رباعي‌هاي داوود ملك‌زاده منتشر شود. اين مجموعه در حال بازبيني‌ي نهايي جهت تحويل به ناشر است و پيش‌بيني مي‌شود تا نمايش‌گاه سال آينده ـ البته اگر نمايش‌گاهي در كار باشد ـ به بازار كتاب عرضه شود.

خبر تكميلي را در ايبنا بخوانيد: http://www.ibna.ir/vdcba8bs.rhb55e3uu-ipr.ker8h6.html

هنوز اسم دقيقي براي مجموعه انتخاب نكرده‌ام اما از بين اسم‌هاي پيشنهادي عناويني مثل ِ «از سمت زمين به آسمان مي‌بارم»، «حلواي سياه اردبيل» و«ما مخلص آسمان آبي هستيم» مد نظر قرار گرفته. اگر قرار باشد اسم خاصي براي مجموعه انتخاب نشود كتاب بدون نام و با همان نام «مجموعه‌ي رباعي‌هاي داوود ملك‌زاده» منتشر خواهد شد.

البته هم‌زمان با اين، مجموعه‌‌ي كاشي‌ها "61 شعر كوتاه عاشقانه" نيز تحويل ناشر خواهد شد.

و اما در اين‌جا چند رباعي‌ از اين مجموعه‌ي در دست انتشار را تقديم مي‌كنم:

 

1

خوش‌بخت‌ام: شاعرم كتابي دارم

شغل‌ام: كلمه در آسمان مي‌كارم

پرسش: تو چه‌گونه شعر مي‌گويي؟ من:

از سمت زمين به آسمان مي‌بارم.

 

2

زيبايي‌ي عشق را دليل است انگار

هر بوسه‌ي او بحر طويل است انگار

توصيف نمي‌شود فقط بايد خورد

حلواي سياه اردبيل است انگار

 

3

بايد سگ ديوانه بزوزد فردا

دل‌هاي شكسته را بدوزد فردا

دستور بده عوض شود شه‌نامه

بايد كه سياووش بسوزد فردا

 

4

در خلوت يك اتاق بودم من هم

در حسرت بوسه داغ بودم من هم

من قالب يخ، تو پاره‌آتش بودي

اي كاش كه توي باغ بودم من هم

 

5

يك روز تو آمدي نشاط‌ام دادي

هي فرصت گفت و ارتباط‌ام دادي

يك روز كه من شلوغ كردم در عشق

تو نمره‌ي رد به انضباط‌ام دادي

 

6

دي‌روز هميشه در كف خاطره است

دنياي عجوزه هم‌چنان باكره است

يك گوشه ندارد كه به كنجي بروم

«اين دايره در دايره در دايره است»

 

7

گفتند بياييد، به راه افتاديم

با كشتن خورشيد به ماه افتاديم

مانديم نه ماه آمد و نه فردايي

از چاله برآمده به چاه افتاديم

 

8

دندان خبيث گرگ را مي‌شكنيم

با تار، نواي ارگ را مي‌شكنيم

اين‌بار اگر مدد كند ابراهيـم

تابوي بت بزرگ را مي‌شكنيم

 

9

آن ماه كه عاشقانه رقصيده برفت

در دامن شب، ستاره پاشيده برفت

خورشيد به جلوه آمد و شب خوابيد

"از دل برود هر آن‌كه از ديده برفت"

 

10

با لعنت و آه و اوه و تف مي‌آيم

تا آخر كوچه‌ي بلوف مي‌آيم

يك‌بار اگر نيامدم وقت قرار

يعني كه سوار توپولف مي‌آيم

 

11

براي برادرزاده‌ام؛ ري‌را

يك قطره‌ي كوچكي كه دريا شده است

يك ذره‌ي مبهمي كه دنيا شده است

تاتي تاتي، عمو عمو مي‌گويد

شيطان ِ فرشته‌اي كه ري‌را شده است

 

 

 

استاد دکتر احمد ابومحبوب درگذشت...
ما را در سایت استاد دکتر احمد ابومحبوب درگذشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2vav بازدید : 197 تاريخ : سه شنبه 14 اسفند 1397 ساعت: 17:36