يك توضيح دربارهي پست قبلي
بيخيال تقويمها
هر روز
سال نويي را آغاز ميكنم.
دعاي تحويل سال
با لبهاي تو
مستجاب ميشود
وقتي كه مرا حالي به حالي ميكني...
(حوّل حالنا، از مجموعهي تهران براي شعر شدن شهر كوچكيست)
اولن سال نو را به همهي دوستان تبريك ميگويم. اميدوارم كه همواره بر قلههاي 88 بايستند.
قبل از آنكه شعرهاي پست جديد را بگذارم دربارهي پست قبلي ميخواستم نكاتي را مطرح كنم. اول اينكه از همهي كساني كه وقت گذاشته بودند و شعر را خوانده بودند تشكر ميكنم. برخي از دوستان نظرات تحليلي و مفصلي نوشته بودند و عدهاي هم به اختصار نظر داده بودند. عمدهي نظرات پيرامون اين جملات خلاصه بود: «شعر قوي و ارزشمندي بود...» و «ميتوانست بهتر از اين باشد» و چند مورد ديگر. بايد به عرض دوستان برسانم نه آن تاييد بيدليل وُ بينشانه كمكي به من و شعرم ميكند، وَ نه گفتن حرف كليي «ميتوانست بهتر از اين باشد» به درد من و هر كس ديگري ميخورد. ما هر اثري را كه ميخوانيم اين جملهي كلي شامل آن ميتواند باشد: «ميتوانست بهتر از اين باشد». گفتن اين حرف بدون نشان دادن سطري و يا سطرهايي از شعر و توضيح پيرامون آن را ميتوان نوعي رفع تكليف و خالي نگذاشتن عريضه تلقي كرد. البته ناگفته نماند دوستاني هم بودند كه به دقت كارها را خوانده بودند و نظراتشان مرا بر آن داشت تا دوباره شعر را مرور كنم و روي آن بينديشم و همچنين براي كارهاي بعدي آن نظرات را مد نظر داشته باشم.
چاپ دوم...
مجموعهي «تهران براي شعر شدن شهر كوچكيست» در دست چاپ دوم است. احتمالن تا نمايشگاه كتاب آماده شود. انشاالله بعد از اين كتاب، مجموعهي بعديام را هم به ناشر خواهم سپرد.شايد براي رباعيها هم فكري بكنم.
با توجه به اينكه چند شعر از از مجموعهي «تهران براي...» حذف شده بود، اميد بر آن دارم كه در مجموعهي ديگرم آن شعرها را بياورم. يكي از همين شعرها «تهراننامه» بود كه شرح آن در پستهاي خيلي قبلي آمد. سه بند ديگر به اين شعر اضافه كردم كه در اينجا برايتان ميگذارم.
تهراننامه
۱
خانهها
يكي
يكي
طلوع ميكنند
پيش از آنكه خورشيد
از پشت كوه بيرون بزند
و شهري شود
۲
كيفهاي خوابآلود
با كت و شلوارهايي بيسشوار
و نيمچه بوسههايي خشكيده
از ساعت صفر عاشقي...
تنها قسمتيست از سريال مترو
۳
نگران تهران ميشوم
وقتي حس ميكنم
زير پاياش را خالي كردهاند
و هر لحظه ممكن است
ب
ر
ي
ز
د...
۴
خوش به حال برجهاي تهران
كه همسايهي خدا شدهاند
و فكر ميكنند
اگر يك روز
مهمان ناخوانده بيايد
از همسايهيشان
نان قرض ميكنند
۵
دلام براي تهران ميسوزد
با بنزين سربدار
و شهر،
سياهتر ميشود
۶
دلمان خوش است
لااقل
هميشه ميداني براي آزادي هست
بايد دور سرش طواف كرد
۷
متاسفام
كه چرا قلب كشورم سياه است،
و روابطمان
هر روز تيرهتر ميشود؟!
استاد دکتر احمد ابومحبوب درگذشت...
ما را در سایت استاد دکتر احمد ابومحبوب درگذشت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2vav بازدید : 268 تاريخ : سه شنبه 14 اسفند 1397 ساعت: 17:36